چه کسی این سر ها را بریده است ؟
اِنی باز هم غمگین است … پیشتر در مورد قتل عام های بزرگِ برخی از نژادهای «همیشه در تکاپو و معترض» شنیده بود، قتل عامِ مردم صربستان و یهودیان و کردها و بخصوص روآندا .. و همچنین قتل عام های مشهورِ دوران باستان؛ و بخصوص آنجا که مورخان رومی راوی ماجرا هستند ولی این بار اِنی… شرمسار است که باید از قتل عامی سخن بگوید که مربوط به ۹۵ سال پیش است! آری همین چندی پیش… “نسل کشی ارامنه توسط ترک های عثمانی”.
این قتلِ عام منجر به کشته شدن بیش از ۶۰۰٫۰۰۰ نفر شد
نسلکشی ارامنه که گاهی با عناوین دیگری چونهولوکاست ارامنه، کشتار ارامنه و نیز توسط خود ارمنیها با عنوان جنایت بزرگ شناخته میشود، به نابودی عمدی و از پیش برنامهریزی شده معیت ارمنی ساکن سرزمینهای تحت کنترل امپراتوری عثمانی در خلال و درست پس از جنگ جهانی اول (۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷ میلادی) توسط دولتمردان عثمانی و رهبران قیام ترکان جوان اطلاق میشود. عملیات در قالب کشتارهای دستهجمعی و نیز تبعیدهای اجباری در شرایطی که موجبات مرگ تبعیدشدگان را فراهم آورد، انجام میپذیرفت. امروزه تعداد کل قربانیان نسلکشی ارامنه به طور عام ششصد هزار نفر برآورد شدهاست. در طی این دوران دیگر گروههای قومی منطقه، از جمله آشوریان و یونانیان، نیز به طریقی مشابه مورد حملهٔ ترکان عثمانی قرار گرفتند به گونهای که برخی از محققان این رویدادها را نیز بخشی از همان سیاست نابودسازی قومی دولتمردان ترک دانستهاند. امروزه این رویداد به طور گسترده به عنوان یکی از اولین نسلکشیهای قرن بیستم شناخته میشود.
عثمانیون، اِمروزه این قتل عام را تا حدودی منکر می شوند؛ خاطرات محمد علی جمال زاده را مروری می کنیم:
“…مرد مسنی نزدیک شد و با فرانسه بسیار عالی گفت: “من در دانشگاه استانبول معلم ریاضیات بودم و حالا پسر ده ساله ام این جا زیر چشمم از گرسنگی می میرد. ترا به خدا بگو این جنگ [جنگ جهانی اول] کی به آخر می رسد؟”
جوابی نداشتم به او بدهم ولی دردل می دانستم که با این مردم گرگ صفت که اسم خود را اولاد آدم و اشرف مخلوقات گذاشته اند، هرگز جنگ پایان نخواهد یافت. لقمه نانی به او دادم. دو قسمت کرد یک قسمت را در بغلش پنهان کرد و قسمت دیگر را با ولع شدیدی شروع به خوردن نهاد.
گفت: “تعجب می کنی که این نان را خودم می خورم و به بچه ام نمیدهم ولی خوب می دانم که بچه ام مردنی است و همین یکی دو ساعت دیگر و بلکه زودتر خواهد مرد و در این صورت فایده ای ندارد که این نان را به او بدهم و بهتر است برایم خودم نگاه بدارم.”
جمال زاده می گوید : “روزی نزدیکی های غروب بود که من پیاده شدم و در پس تپه ای از خاک به کناری رفتم. هنوز ننشسته بودم که چشمم به جمجمه ای افتاد که از تن جدا شده و آن جا افتاده بود. هنوز اندکی گوشت و پوست بر آن باقی بود و موهای سرخ رنگی داشت. فهمیدم ارمنی است و سخت ناراحت شدم. از جا برخاستم و با حالی خراب به جانب دوستان و همسفران به راه افتادم…”
در قتل عام ارامنه (۶۰۰٫۰۰۰) ششصد هزار نفر از مردم ارمنی کشته شدند. تعداد زیادی از کودکان، پیرزنان و پیرمردان در مسیر راه تعبید در اثر گرما، گرسنگی و تشنگی طاقت نیاورده و مردند. از سوی دیگر برای اجرای کامل کشتار ارمنیان مردان را از زن و بچه یشان جدا کرده، بطرز فجیعی قصابی میکردند و زنان و دختران جوان را برای نیات جنسی با خود میبردند. آنهایی هم که از خود مقاومت نشان میدادند، بطور وحشیانهای میکشتند (اسماعیل رایین، قتل عام ارمنیان، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۷)
اکثر تصاویری که مشاهده خواهید کرد توسط “آرمین وگنر” تهیه شده است، برای عکس های دیگر منبعی یافت نشد؛ آرمین ونگر وی به عنوان پزشک ارتش نظامی، با آلمان ها وارد ترکیه شد و به تحمل سختی توانست نگاره ها و اخباری را از نسل کشی گسترده رامنه توسط عثمانی ها جمع آوری کند، با کمک عکس هایی که او گرفته بود نسل کشی ظالمانه ارامنه به جهانیان شناسانده شد. پس از مرگش در سال ۱۹۹۶ ، بخشی از خاکستر بدن او به ارمنستان منتقل شد و بعد از اجرای مراسمی نمادین در نزدیک مشعل یادبود نسل کشی ارامنه جای گرفت؛ به این روی نام وی نیز در تاریخ جاوید شد.
تصویر از : آرمین وگنر © واللِستین وِرلَگ (Armin T. Wegner © Wallstein Verlag, Göttingen)
اورهان پاموک نویسنده و رماننویس اهل کشور ترکیه و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات است، وی در فوریه گذشته در مصاحبهای با یک نشریه سوئیسی اعلام کرده بود: در ترکیه سی هزار کُرد و یک میلیون ارمنی کشته شدهاند در حالی که به غیر از من هیچکس جرئت بیان این مطلب را ندارد.
یحیی دولتآبادی، شاعر، خوشنویس، نویسنده و مؤسس مدرسهٔ سادات بودهاست. وی ازجمله رجال سیاسی عصر مشروطه و دوران پس از آن تا اوایل حکومت رضا شاه به شمار میآید و پستهای سیاسی چون چندبار نمایندگی مجلس شورای ملی را در مقاطع متعدد تجربه کرد.وی پس از مرگ صبح ازل رهبری ازلیان را با اکراه پذیرفت و آنان به مذهب شیعه بازگرداند، یحیی دولتآبادی در هنگام جنگ از راه آذربایجان و حلب به قسطنطنیه رفته و در راه اوضاع فلاکت بار ساکن عثمانی را به چشم دیده است، درباره وضع آنها مینویسد:
ارمنیهای آواره شده شاید زیاده از دویست هزار نفر بوده باشند. هر جا قافله ما ایست میکرد مخصوصاً در نزدیک آبادیها اطفال کوچک دختر و پسر این قوم اطراف ما جمع میشدند برای گرفتن لقمه نان و دیده میشد که بعضی از آنها در همان حال هجوم آوردن برای گرفتن نان غش کرده برزمین میافتادند و بعضی از آنها میمردند.
پژوهشهای بسیار زیادی درباره نسلکشی ارامنه انجام شده و میشود. که قریب به اکثریت آنها وقوع چنین نسل کشی را واقعی و انکارناپذیر میدانند. امروزه کشور ارمنستان خواهان به رسمیت شناختن این نسل کشی است اما دولت ترکیه علیرغم عدم انکار وقوع چنین واقعهای از پذیرفتن این واقعه با عنوان «نسل کشی» خود داری کرده و وجود سیاست سیستماتیک برای نابودی ارامنه را قبول ندارد. ترکیه معتقد است که در آن سالها علاوه بر ارمنیها ترکهای بی دفاع نیز قربانی آشفتگیها شدهاند.
عثمانیون کودکان و بزرگسالان را از هم جدا کرده بودند
تعداد زیادی از کودکان، پیرزنان و پیرمردان در مسیر راه در اثر گرما، گرسنگی و تشنگی طاقت نیاورده و مردند. از سوی دیگر برای اجرای کامل کشتار ارمنیان مردان را از زن و بچه یشان جدا کرده، بطرز فجیعی قصابی میکردند و زنان و دختران جوان را برای نیات جنسی با خود میبردند. آنهایی هم که از خود مقاومت نشان میدادند، بطور وحشیانهای میکشتند.ارمنی ها به تلافی قتل عام حدود یک قرن پیش، در سال ۱۹۱۸ به خوجالی قره باغ آذربایجان می تازند و در نتیجه ۶۱۳ تن در یک شب کشته و ۱٫۲۵۰ نفر نیز همان شب به اسارت برده می شوند که مدتی بعد ۸۰۰ نفر از آنان آزاد شده ولی از سرنوشت ۴۵۰ نفر باقی مانده دیگر خبری به دست نرسید. این در حالی است که خبرها گزارش می دهند بیش از یک هزار نفر از مردم غیر نظامی با اصابت گلوله مستقیم کشته شدند. در ادامه حملاتی دیگر روی می دهد (۱۹۰۵ تا ۱۹۰۷، ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ و ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۳) که باعث کشته شده شدن عده ای بیشتر – ده ها هزار نفر – می شود. چرا این چنین می شود ؟ این قتل عام ها توسط دو طرف بار ها و بار ها در طی چندین سال تکرار می شود. گاهی مردم را زنده زنده در آتش سوزاندند، سرهایشان برا ریده شده، پوست بدنشان را کنده، چشمان کودکان را خردسال از حدقه بیرون آورده شده و شکم زنان حامله را با سرنیزه پاره پاره کرده می کردند..این زنان و کودکانِ بی گناه، در سال ۱۹۱۸ در «فاجعه مارس خونین» توسط نیروهای مهاجم ارمنی، (حزب داشناک) روسی و کمونیستی به آذربایجان کشته شدند، از اصلی ترین دلایل این حمله باید کینه توزی های دو کشور در طی قرون دراز باشد. در طی دو روز (۱۹۰۵ تا ۱۹۰۷، ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ و ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۳) ده ها هزار نفر از مردم آذربایجان کشته شدند، مردمِ مسلمان.
ما اینجا کاری با قتل عام ارمنی ها توسط عثمانی ها یا نسل کشی مردم آذربایجان توسط ارمن ها در نداریم، بلکه می خواهیم نفسِ این اقدام نابجا را متهم کنیم، فرقی نمی کند که کدام حزب و نژادی این نابجا را انجام می دهد و به چه ملت یا حزبی یا مکتبی وابسته هستند، آنچه مشخص و مسلم است اِحساس افراطی (و عموماً ملی گرایی) در آنان است که موجب وقوع چنین فجایعی می شود.
در جایی دیگر یکی از شعرا و نویسندگان مشهور ارمنی به نام زوری بالایان در کتابی تحت عنوان ؛احیا دوباره روحمان؛ از قتل عام خوجالی آذربایجان در تاریخ ۲۶ فوریه ۱۹۹۲ که خود نیز در آن شرکت داشته چنین مینویسد:
با خاچاتوریان به خانه ای که تصرف کرده بودیم وارد و کودک ۱۳ ساله ترکی رادیدیم که توسط سربازان ارمنی به پنجره اتاق میخکوب شده بود خاچاتوریان برای اینکه جلوی گریه و فریادهای کودک را بگیرد پستان بریده شده مادرش را به زور در دهان وی فرو برد بعد از آن من پوست سر و سینه و شکم کودک را کنده و تایم گرفتم کودک در عرض هفت دقیقه بر اثر شدت خونریزی جان داد و من با این عمل دچار شادی و شعف زاید الوصفی شدم و تمام روحم سر شار از غرور گردید.
اچاتوریان جسد کودک را تکه تکه کرده و در مقابل سگهایی که از نژاد خود ترکها هستند انداخت!ش ب همانروز این کار را با سه کودک دیگر ترک تکرار کردیم `بدین شکل من به وظیفه خود به عنوان یک ارمنی عمل کرده و یقین دارم که که تمامی ارامنه به ما و کارهایمان افتخار خواهند کرد.
زوری بالایان – از کتاب احیا دوباره روحمان – چاپ شده در صفحه ۲۶۰ تا ۲۶۲ نشریه وانادزور در تاریخ ۱۹۹۶.
در سال ۱۴۵۳ میلادی سپاهیان محمد دوم شهر مسیحی «کنستانتینوپولیس» را با نام اسلام گشودند و به عمر امپراتوری روم شرقی (بیزانس) که از مراکز فرهنگی اروپا بود، پایان دادند. به این ترتیب امپراتوری عثمانی توسط ترکهای مهاجری که وارد آسیای صغیر شده بودند ایجاد شد. عثمانیها با آمیختهای از فرهنگ ترکی-اسلامی به حذف مسیحیان پرداختند. نخستین کار آنها برداشتن نام کنستانتین و گذاشتن کلمه اسلام به جای آن بود که نام پایتخت به اسلامبول (استانبول) تغییر یافت
ادامه دارد ...